قدس آنلاین: متأسفانه امروزه باوجود کوچکتر شدن بُعد خانوار، فاصله میان اعضای خانواده از یکدیگر بیشتر شده؛ بهگونهای که والدین بخش عمده وقت خود را صرف فراهم کردن اسباب آسایش و رفاه فرزندان خویش میکنند و توجه کمتری به تربیت و پرورش آنها دارند.
حال پرسش اینجاست که چگونه باید فرزندانمان را برای دنیایی که ناشناخته و غیرقابلپیشبینی است آماده کنیم؟
والدین الگویی برای کودکان باشند
سیما فردوسی، دکترای تخصصی روانشناسی بالینی در گفتوگو با ما میگوید: خانواده و والدین در تربیت فرزندان و در حوزه آموزش مهارتهای زندگی دو رسالت مهم دارند؛ نخست اینکه آموزشها به صورت مستقیم و در جلسات متوالی خانوادگی و با حضور همزمان پدر و مادر ارائه شود و دوم اینکه خود نیز الگویی برای کودکان باشند تا آنها از طریق مشاهده رفتار والدین از آنها سرمشق بگیرند، زیرا کودکان در دوران کودکی بیشتر تقلیدگر هستند تا تحلیلگر و در واقع بخش عمدهای از تربیت کودکان همانندسازی است و در واقع از طریق مشاهده کردن یاد میگیرند و با توجه به اینکه والدین الگوی فرزندان هستند، این همانندسازی بیشتر با آنها صورت میگیرد؛ به همین دلیل آنچه را دوست داریم فرزندانمان یاد بگیرند، باید ابتدا خودمان انجام دهیم و فراموش نکنیم «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
این استاد دانشگاه شهید بهشتی ادامه میدهد: در مجموع باید کودکان به شیوهای تربیت شوند که موضوع خود مدیریتی در آنها تقویت شود، در غیر این صورت افرادی وابسته به خانواده تربیت میشوند که فقط انتظار دارند پدر و مادر نیازهایشان را تأمین کنند.
دکتر فردوسی با اشاره به اینکه والدین در گذشته در انتقال تجربههای زندگی به فرزندان خود از والدین امروزی موفقتر بودهاند، میگوید: ساختار خانوادههای قدیمی به شکلی بوده که پدر و مادرها با هم اتحاد داشتند و این وحدت تأثیر زیادی در تربیت فرزندان داشته است، اما در دهههای اخیر با پیشرفت فناوری و رقابتی شدن جوامع، فاصله طبقاتی افزایش یافته و این مسئله موجب زیادهخواهی و ایجاد چشم و همچشمی در خانوادهها شده؛ والدین خود را درگیر فراهم کردن رفاه فرزندانشان کردهاند و زمان کمتری را صرف بودن با فرزندانشان و انتقال تجربههای خود به آنها میکنند.
تربیت صبر میخواهد و عشق و آگاهی و خوشخلقی
تقی ابوطالبی احمدی، دکترای تخصصی روانشناسی تربیتی هم از تربیت به عنوان فرایندی پیچیده و حساس یاد میکند که نیازمند صبر و حوصله، عشق و آگاهی و خوشخلقی است.
وی معتقد است: تربیت فرزندان به معنای ایجاد توانایی برای آنها نیست بلکه به معنای ایجاد فرصتی مناسب برای بروز تواناییها و استخراج این توانمندیها از وجود آنهاست.
ابوطالبی احمدی با اشاره به نظریه ژان پیاژه در فرایند رشد ادامه میدهد: عوامل مختلفی در تحول رشد شناختی کودکان تأثیرگذار است و کودکان باید به درجه رشد شناختی سالم برسند تا بتوانند در آینده زندگی سالمی داشته باشند؛ نخستین عامل آن کسب تجربیات محیطی، تعاملات اجتماعی، تعادلجویی و رشد طبیعی و تدریجی است. جای تعجب است والدین قدیمی که در مقایسه با والدین امروز از سطح تحصیلات پایینتری برخوردار بودند و فرزندان بیشتری داشتند سبک تربیتی موفقتری داشتند؛ چرا که با استفاده از کلام بزرگان دین و بزرگان علم، تجربیات خود را در زمان مناسب به فرزندانشان منتقل میکردند، درحالی که والدین امروزی آنقدر خود را ملزم به تأمین رفاه زندگی فرزندانشان کردهاند که در برخی موارد از ارائه آموزشهای لازم برای زندگی بازماندهاند.
خانه یا خوابگاهی برای خانواده؟
وی میگوید: همه ما پس از خرید یک وسیله برقی برای استفاده صحیح و پیشگیری از خسارت، راهنمای همراه آن را مطالعه میکنیم، اما برخی والدین برای تدوین مسیر رشد کودکشان توجهی به نقشههای علمی رشد و تربیت کودک ندارند؛ در حالی که باید به جدول مراحل رشد کودکان و ابعاد چهارگانه رشد کودک یعنی IQ (هوش عمومی)، EQ (هوش هیجانی)، PQ (هوش جسمانی) و SQ (هوش اخلاقی و معنوی) توجه داشته باشند و با استفاده از سبک تربیتی اقتدار منطقی که بهترین روش در تربیت فرزندان است و نه سبک رهاشده و نه سبک استبدادی، اطلاعات و آموزشهای بهنگام به فرزندانشان ارائه دهند و با توانمندساختن آنها آینده بهتر و سالمتری را برایشان رقم بزنند. بنابراین والدین باید بستر لازم را در خانواده فراهم کنند تا با توجه به تفاوتهای فردی کودکان مِس وجود آنها را به طلا تبدیل کنند.
وی میافزاید: پدر و مادران قدیم برای فرزندان خود وقت میگذاشتند اما اکنون والدین بیش از آنکه به تربیت فرزندانشان اهمیت دهند به رفاه و تأمین اسباب آسایش آنها توجه میکنند و خانه به خوابگاهی برای اعضای خانواده تبدیل شده است که نتیجه آن میشود کمبودها، شکافهای عاطفی متعدد، بیقراریها، کاهش مسئولیتپذیری، افزایش بیمهریها و ظاهرنماییها که در شخصیت اعضای خانواده بهویژه فرزندان شکل میگیرد.
ابعاد ششگانه رشد
این عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان ادامه میدهد: در سالهای اخیر به دلیل افزایش سن ازدواج، فاصله سنی والدین با فرزندانشان افزایش یافته و والدین کم حوصله شدهاند و انتظار دارند نظام آموزشی کشور وظیفه تربیتی آنها را انجام دهد که متأسفانه این نظام نیز به دلیل برخی از نواقص در این حوزه کارآمد عمل نکرده است؛ امید میرود با اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که بسیاری از نیازهای آموزشی و پرورشی در آن لحاظ شده است این نواقص رفع شود. براساس این سند ابعاد ششگانه رشد شامل ساحت تربیت اعتقادی، عبادی و اخلاقی، تربیت اقتصادی و حرفهای، تربیت علمی و فناوری، تربیت اجتماعی و سیاسی، تربیت زیستی و بدنی و همچنین ساحت تربیت زیباییشناختی و هنری میشود که هر یک از آنها پایه لازم را از بنای اجتماع انسانی تشکیل میدهند که باید طی دوره ۱۲ ساله تحصیل کسب کنند.
مهارتهای دهگانه زندگی
به گفته ابوطالبی احمدی، کودکان امروز علاوه بر آموزش ابعاد ششگانه رشد، نیازمند کسب مهارتهایی نظیر مهارت تصمیمگیری، حل مسئله، تفکر خلاق، تفکر نقاد، توانایی برقرار کردن ارتباط مؤثر، مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی، مهارت خودآگاهی، همدلی، مهارتهای مقابله با هیجانها و مقابله با استرس هستند که باید از دوران کودکی با الگوبرداری از رفتار والدین بیاموزند تا علاوه بر موفقیت در مسیر زندگی، در برابر انواع آسیبهای اجتماعی نیز واکسینه شوند.
نظر شما